اخبار دوره ی دوم جشنواره حیرت(3) نتایج مر حله ی نیمه نهایی جشنواره ی حیرت اعلام شد.

شاید این مطالب را هم دوست داشته باشید

21 پاسخ

  1. وحید شعبانی می‌گه:

    من الان از راه رسیدم. چه خبره؟ اگه اینجا غذا نذری میدن برام کنار بذارید وگرنه دیگه اینجا داستان نمیفرستم، میفرستم پولیتزر. قیمه دوس ندارم فسنجون بریز برام. ببخشید این جدی ترین حد من بود. دیگه از این جدی تر نمی تونم باشم.

    قال ویم وندرز علیه السلام؛ ای تف به این جدی بودن.

  2. عباس می‌گه:

    از اینکه بگویم ارزوی فروخورده ای دارم ابایی ندارم اصولا اساس هنر طوری هست که ناکامی یا رنج می تواند به ان غنای بیشتری بدهد و افرینش هنری اتفاق بیافتد که بتواند به دیگران محتوا ببخشد نه صرفا فرم,البته من مخالف فرم در قالب بازیهای زمانی و کلامی نیستم که جز زیبایی شناسی اثر است اما بر میگردم به دو شعار پایه ای فلسفه هنر:هنر برای هنر_هنر برای مردم.که من دومی را ترجیح می دهم فقط ناراحتی من از جناب خادم بابت این بود که در ابتدای مسابقه چیزی دال بر خط مشی جشنواره ننوشتندتا شرکت کننده ها تکلیفشان را بدانند.درانتها بابت لحن اعتراض اول خودم عذرخواهی می کنم ولی شاید چنین نبود تلنگری هم احساس نمی شد.

    • مجید خادم می‌گه:

      سلام. خظ مشی جشنواره تلاش شده کامل در فزاخوان و کامل تر از آن در نشریه قبلی و سایت و در داستان هایی که سال پش برگزیده شدند و منتشر، نشان داده شود. نه شما و نه هیچ کس، تنها برای این داستان نمی نویسد تا آرزوهای فروخورده اش را سرکوب یا محقق کند. همیشه آرمان های بزرگ تری دخالت دارند. با همین خط مشی هم داستان شما دقیقا داستان پنجاه و یکم بود و من بیشتر ناراحت شدم از نظر قبلی تان که توقع آن نظر را از نویسنده ی آن داستان نداشتم.به هر حال بنده کوچک شما هستم و هدفم فقط در معرض خوانده شدن قرار دادن داستان هایی هست که به دلیل فرم زیبایی شناختیشون، کمتر این امکان را داشتند.

  3. از دوستان می‌گه:

    با سلام ــ خصوصاً خدمت عباس عزیز
    من داستانم را قبلاً برای جشنوارة دیگری فرستاده بودم که انتخاب نشد؛ در این جشنواره انتخاب شد. حالا نمی دانم تقصیر از آن جشنواره بود یا این جشنواره، یا از داستان من. اما برداشتی که خودم دارم این است که برگزارکنندگان بسیاری از جشنواره ها به داستان هایی با سبک و سیاق «کلاسیک» علاقمندند و برای نوآوری، به ویژه در فُرم، اهمیت کمتری قائلند.
    برگزارکنندگان این جشنواره، که بنده هیچ آشنایی شخصی با ایشان ندارم، تلاش کرده اند داستان هایی را برجسته کنند که نوآوری دارند. نفس این مسئله امریست بسیار خجسته و مبارک، و باید به همت این دوستان آفرین گفت.
    اما این مسئله که برگزارکنندگان می خواهند نامی برای خود بتراشند و سری در میان سرها درآورند، از دو زاویه قابل بررسی است.
    1. اصولاً شما نمی توانید بدون جلب توجه و معروف شدن فعالیت جمعی در سطح وسیع انجام دهید. طبیعی است که وقتی چنین جشنواره ای برگزار کردید، دیگران شما را بشناسند. خود عباس عزیز هم اگر روزی همت کرد و جشنواره ای به راه انداخت که مورد اقبال قرار گرفت، قطعاً در جمع گسترده ای از ادب دوستان شناخته خواهد شد.
    2. هر فردی، هر جمعی، هر تیم داوری ای، هر جشنواره ای، سلیقه ای دارد، چه بسا جانبدارانه هم از کسانی به عنوان شرکت کننده تمجید کند. اصولاً آشنایی های فردی بر ارزیابی ما از اثر هنری آن فرد تأثیر می گذارد. البته این حقیقت که (بنابر شنیده هایم) در برخی از جشنواره های اینچنینی پارتی بازی می شود ایرادی است که وجود دارد و باید برای آن راه حلی پیدا کرد (برخی از این راه حل ها هم اکنون نیز اعمال می شود ــ مثل حذف نام نویسنده قبل از ارائه به داوران و روش های دیگر)، و شاید بتوان با ایجاد نظام های نظارتی دیگر به رفع این ایراد کمک کرد. اما غرض این که نمی توان منتظر بروز وضعیت ایده آل در برگزاری جشنواره ها ماند، بلکه باید همین وضع موجود را تقویت و اصلاح کرد.
    نکتة آخر این که هیچ جشنواره ای (به حق یا نا به حق) بی حرف و حدیث نبوده و نخواهد بود. بر همین اساس، هم از شرکت کنندگانی که آثارشان طبق انتظارشان انتخاب نشده یا مقام نیاورده، و هم از برگزارکنندگانی که آماج نیش و کنایة ناراضیان قرار می گیرند باید خواست که صبر و حوصله داشته باشند. دلخوری های خود را بر سر دیگران خالی نکنیم. انتقادات خود را با زبان خوش بیان کنیم که نیمی از معنا در لحن نهفته است. ارادتمند همگی.

  4. دکتر امین الله منتظرالظهور فرعی ملقب به دواء الملک قجری فی تحته السلطان التجری می‌گه:

    نام : عباس تاریخ :95/4/29
    Diazepam10 20
    Alprazolam20 20

    نامبرده به مدت یک هفته از انجام کارهای سنگین و فعالیت هایی که نیاز به هوشیاری دارد ، معاف اند.

  5. عباس می‌گه:

    حكايت شما حكايت كسي است كه ازآرزوهاي فروخورده انسانها استفاده مي كند تا با نشان دادن سرابي كه خلاقيت مي خوانيدش براي خود مسند و عنواني بسازي و براي ديگران مغزي كه پر از محملات شده است .(خطاب به آقاي خادم و همكارانش)

    • مجید خادم می‌گه:

      آقای رستمی عزیز
      شما که معتقد به این مسئله بودید چرا برای جشنواره داستانتان را با عنوان “حشره” ارسال کردید؟ آیا شما هم یکی از همان انسان های دارای آرزوی فروخورده (به تعبیر خودتان) بودید؟ و آیا اگر داستان شما برگزیده شده بود هم چنین حرفی می زدید و به برگزیده ها که حتی هنوز داستانی از ایشان منتشر نشده توهین می کردید؟ خلاقیت در ادبیات آنچنان به نظر شخصی من مهم نیست که اخلاق و ادب. امیدوارم روزی نویسنده ای اگر این نام را بر خود می نهد لااقل به این وجه از ادبیات اعتنا داشته باشد.

    • نجمه بهاری می‌گه:

      عباس عزیز
      این ک هر کس با چ معیار و هدفی در یک جشنواره شرکت میکنه یک مسئله کاملن شخصی هس و هیچ کس نمی تونه جای دیگری فک کنه چ برسه ب این که تصمیم بگیره هدف فلان از شرکت در این جشنواره چ بوده.
      اما ب خاطر این حرف شما( ک توهینی بود جوک مانند ک آدم با خود فکر میکرد حالا من آرزوه های سرخورده دارم یا این عباس آقا ؟) ب من شرکت کننده باید توضیحی بدم:
      تو این دوره زمونه ای خدا ک تو هر جشنواره ای سرک میکشی بعد ی خبر میشه ای بابا اینم اون مدلی بوده ک !خیلی سخت میشه اعتماد کرد ب جشنواره. من خودم یک فقط یک بار در جشنواره دانش آموزی شرکت کردم و یک انقلاب ک برای هفتاد پشتم بس بود. باید بگم وقتی ک سالنامه اول جشنواره رو خوندم و از تک تک داستانای اون مجموعه لذت برد و یک مجموعه خیلی خوب بود برای من فهمیدم جشنواره حیرت اینقد در سطح بالا و مطلوبی قرار داره ک حضور در آن میتونه تجربه خوبی باشه از هر نظر…. حالا این فرصت ک ب عنوان شرکت کننده 50 داستان خوب بخونی و کیف کنی و تو هم توی داوری شرکت کنی تجربه و حس فوق العاده بینظیری هس. این تجربه رو از کجای دیگه عالم میشه پیدا کرد؟ و این فرصت خود در چ موقعیت دیگه ای تکرار شدنی هس؟ اصلن تکرار شدنی هس؟ انشاالله سال دیگه شرکت کن تا این فرصت اگ خدا خواست قسمت توهم بشه. البته اگ تا اون موقع ” آرزو های فروخورده ات ” کار را ب جای باریک نکشونده باشن…توکل ب خدا
      حالا منم برم با ” آرزو های فروخورده “ی خودم صبحونه بخوردم.

  6. مهناز رحمت می‌گه:

    با سلام .جا داره از استاد مجید خادم بخاطر زحمتهای بی دریغشون تشکر کنم .دوست عزیز از هر چیزی ما خوشمون نیاد دلیل بر بد بودنش نیست .منم نمی تونم شرکت کنم پس باید بگم این جشنواره در حد من نیست .باور کن خطی نوشتن خیلی آسونتر از پیچیده نویسی هست .

  7. نرگس می‌گه:

    امیدوارم که پارتی بازی لابی بازی و از این قسم داستانها در جشنواره نبوده باشه..
    با تشکر!

  8. Hamid می‌گه:

    لطفا پوشش رسانه ای خوب و قوی در خبرگزاری ها داشته باشید. ای کاش اسم این 50 نویسنده راه یافته را همچون سایر جشنواره ها در سایت ها قرار می دادید ( این ها خودش انگیزه س بلاخره ) ، بخصوص الان که از خارج از ایران هم شرکت کننده بوده

    • مجید خادم می‌گه:

      اسم نویسنده ها بعد از اعلام نتایج نهایی به همراه متن داستان های برگزیده منتشر خواهد شد. اون پوشش رسانه ای که مد نظر شماست، منحصر به چهارتا جشنواره دولتی مثل جلال و داستان انقلاب و… است.

  9. قاسم طوبایی می‌گه:

    خیلی وقتها از اینکه مملکت ما هنوز پابرجاست (یا حداقل من تصور میکنم که هست) دچار تعجب می شودم. بگذریم از حق و ناحق هایی که کم کم میفهمیم بنا و شالوده مملکت ما را تشکیل میدهند، بگذریم از همه دزدی ها و خیانت ها، از زوال یکباره فرهنگ و شعور و درک در شگفتم. محسن عزیز قربون اون لحن عصبانیت، این دیگه چه جور نظر گذاشتنه ؟؟؟
    یعنی چه ” احمقانه” ؟ خلاقیت احمقانه است؟ تاکید بر خلاقیت احمقانه است؟ اینکه خلاقیت یک ملاک مهم باشد احمقانه است؟ این که خلاقیت برای یک عده مهم باشد احمقانه است؟ دوست من کمی آرام باش.. یک لیوان آب قند خنک بخور و بعد که کمی آروم تر شدی بیا دور هم و کم کم از همین پنجره داستان ها میخوانیم و آن وقت برای هر کدام که خوشمان نیامد با متر و غربالمان “نقد” مینویسیم…. خدای ناخواسته شما جز مفاخر این مملکت هستید… اصلا اگر همین طوری سر باد دل بگویی همه اش کشک است که شما هم باید به فوج غیب گویان بپیوندی….
    دوست من راهش که این نیست… حداقل صبر کن دوتا داستان از این پنجاه تا در بیاید آنوقت چندتایی با غلطک از رویش رد می شویم.. به تو قول میدهم در این جمع کسانی هستند که مارکز شبها از ترس نقدهایش پتو را تا روی چشم هایش میکشید بالا و نزدیک بود در اثر همین کار خفه شود سر پیری….
    به هر حال عجله نکن… عجله نکنید محسن ها… شب دراز است……………

  10. salehi می‌گه:

    انشالله دوره سومی هم در راه هست؟

  11. محسن می‌گه:

    اصرارتون روی واژه ی خلاقیت خیلی احمقانه س.لابد منظورتون هم از این واژه یعنی پیچیدگی من درآوردی روایت و اینجور مسخره بازی ها.در کل از اسامی داستانها معلومه ک چقدر مبتدی هستن.

    • مصطفا سلیمی می‌گه:

      آقای محسن، خواهشا کلاس آموزشی دایر کنید و به منتقدان و نویسندگان و خوانندگان دنیا شیوه چگونه فهمیدن کیفیت و محتویات داستان ها از اسمشون رو آموزش بدید. جامعه ادبی بهه نوابغی چون شما نیاز دارد استاد. هیچ منتقد و نظریه پردازی تا کنون نتوانسته به چنین شیوه ای متوجه کیفیت داستان بشود.

    • سوسرایی می‌گه:

      سلام…روی حرف با آقای محسن است جناب اگر داستان شما هم جزو این لیست بود باز هم همین حرف رو می زدیدید؟ این دلیل نمیشه که چون داستان بنده و شما انتخاب نشده بخوایم به دست اتدرکاران جشنواره و دیگر دوستان نویسنده توهین کنیم.لطفا واقع بین باشیم…و بجای اینگونه جبهه گیریی ها سطح داستان های مان را بالا ببریم…

      در ضمن بنده هیچ یک از عوامل جشنواره را نه دیده ام و نه میشناسم…من هم مثل همه ی دوستان دیگر شرکت کننده بودم که الان نگاه کردم دیدم داستان م جزو لیست نبود…وقتی در جشنواره ای شرکت میکنیم باید به رای داوران احترام بزاریم…باسپاس

    • S می‌گه:

      آقای محسن
      توی کلاس ها شرکت کنید تا معنای خلاقیت در داستان نویسی رو بدونید. از روی این حرفتون پیداست هیچ چی از اصول نوشتن نمیدونین. چون هیچ داستانی من درآوردی نیست. و اصولا هیچ نوشته ای اعم از مقاله، شکوائیه، انتقاد، ….از روی اسم به هیچ عنوان نمیشه درباره محتوای داستان قضاوت کرد، هرچند عناوینی که هم من میبینم اینجا خیلی مشتاق میکنه آدم رو که داستان رو بخونه.

    • رضا بهاری‌زاده می‌گه:

      دوست من، اعتراض شما دو جمله دارد. در جمله‌ی دوم “در کل از اسامی داستانها معلومه ک چقدر مبتدی هستن.“ مبتدی بودن به داستان نسبت داده شده؛ حال این‌که مبتدی بودن تنها می‌تواند صفت نویسنده باشد.
      گرچه بیشتر داستان‌ها بر اساس خلاقیت داوری شده‌اند اما تعدادی هم بودند که به خاطر اشتباهات دستوری و املایی فراوان و “بی‌مورد” حذف شدند. البته تعدادی داستان خوب هم حذف شد، چون قصد داشتیم پنجاه داستان برتر را به عنوان برگزیده معرفی کنیم، نه همه‌ی داستان‌های خوبی که به دستمان رسیده.

    • صدیقه قانع می‌گه:

      داستانایی که اصراری بر خلاقیت نداشته باشن و فاقد پیچیدگی های من درآوردی روایت و این جور مسخره بازی ها باشن، توی جشنواره های دیگه به شدت ازشون استقبال می شه. پیشنهاد می کنم داستانتون رو برای اون ها ارسال کنید.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *