بیانیۀ جشنواره

«به نام خدا»

این متن تحت عنوان “سخن نخست” در اولین شمارۀ نشریۀ رسمی جشنواره منتشر شد.

خلاقیت اگرچه لغتی پر چالش و بحث برانگیز است، لیکن آن­ جا که به هنر –به معنای واقعی کلمه- می ­رسد؛ بی شک، زیربنا و مبنا است. مبنایی که دیرگاهی است اندکی به فراموشی سپرده شده. این فراموشیِ در عمل، سیر طبیعی حرکت هنر در جامعۀ هنری ما و بازتاب­ های ناگزیر فرهنگی آن را، دچار اختلال خواهد کرد.

این دغدغه، انگیزۀ  نشر مجلۀ “داستان خلاقانۀ  سال” و برگزاری جشنوارۀ “داستان کوتاه خلاقانۀ سال(حیرت)” بوده است.

زمانی که عمدۀ نشریات، مجلات و جشنواره­ های ادبی-هنری کشور و بالاخص در حوزۀ داستان­ نویسی -که مد نظر ویژۀ ماست- با نگاه­ های پوسیده، استاندارد شده و خودکامه و بدون توجه لازم به فرم زیبایی شناسانۀ آثار، با رویکردهای موضوع محور و حاشیه­ ایِ هنر، هر روز بیش­تر و بیش­تر به رکود ادبی موجود دامن می­ زنند؛ زمانی که عمدۀ داستان­ های خلاقانه و ساختارشکنانه و جسورانۀ نویسندگان جوان و مستعدی که هنوز اسیر قاعده­ های نسبی و چارچوب­ های نسبی­ تر نشده ­اند، در جشنواره­ ها، نشریات و مجامع ادبی نادیده گرفته می ­شوند، و زمانی که چارچوب­ ها و قواعد کهنه شده، معیار ارزش­گذاری شده­ اند، لازم شد تا فرصتی پدید آید و حرکتی نو صورت گیرد که اصل را بر آن­ چه نادیده گرفته شده، بگذارد. اصالت خلاقیت در ادبیات داستانی[1].

بسیار دیده و شنیده ­ایم که کج فهمی و جمود اذهان صاحب نظران، تریبون داران، منتقدین و متولیان، تا آن­ جا پیش رفته که ساختار­شکنی­ در آثار خلاقه را ضعف آن­ ها شمرده ­اند و با استدلال­ های واهی، به هر گونه ای، راهِ  تنفس این بخش مهم از ادبیات جامعه را بسته ­اند.

نیز می­ دانیم، ادبیات خلاقانه و پیشرو را با عموم مردم چندان سر و کاری نیست. اما مگر نه این است که همین آثار، سیر حرکت رو به کمال هنر را رقم می­ زنند؟ که تاریخ هنر هر ملت، تاریخ همین ساختار­شکنی­ ها و پیش­روی­ هاست؟ که هنر ذاتا پیشرو است و هر اثر هنری بزرگ و جاودانی در زمان خلق شدنش، فراتر از انتظارات و تصورات و قالب­ های مد نظر عموم جامعه بوده است؟

این سخن به معنای آن نیست که با روش استبدادگرای دیدگاه مقابل، گفته شود که تمامی بدنۀ ادبیات یک جامعه، در تمام زمان­ ها باید چنین و چنان باشد و جز آن، مقبول نیست. ما نمی­ خواهیم استاندارد دیگری تبیین کنیم و این­گونه القا کنیم که تمامی آثار خلق شده در ادبیات داستانی، باید آوانگارد باشند. اما معتقدیم که بخش کوچک و در عین حال پیشرو و خلاق ادبیات هر جامعه، غنا دهنده، تغذیه کننده و پیش برندۀ تمامی بدنۀ ادبیات آن جامعه است.

درست است که امروز وقتی به فضای فرهنگی و ادبی جامعۀ خود می­ نگریم، دوری عموم مردم از مطالعه، فرهنگ و هنر، چشمگیر و دلایل این فاجعه قابل بحث و تامل است؛ اما ساده اندیشیِ بخش بزرگی از صاحب نظران و نویسندگان­ مان در حل این معضل، پذیرفتنی نیست.

تلاش­ های بسیارِ ایشان برای به دست آوردن دل مخاطبِ بسی دور شده از ادبیات ناب، با راهکارهایی چون سیاست­ های یک سویه، تبلیغات کاذب، بزرگ جلوه دادن افراد کوچک، ارائۀ قصه ­های رادیویی، خاطره­ نگاری­ های خام دستانه، زندگی­نامه ­های داستانیِ دم دستی، مینیمالیسم ایرانی و جملات شبه قصار و ادبیات به اصطلاح، میانه (همان ادبیات عامه پسند و پاورقی، اما این ­بار با نامی زیباتر) و… همگی به شکلی، پاک کردن صورت مسئله بوده است. تلاش­ هایی بیهوده، که بیهودگی­ شان، از نتایج و دست آوردهای­ شان هویدا است.

این­ که چرا عموم جامعه تا این حد از ادبیات و هنر ناب فاصله گرفته ­اند، ارتباط اندکی با این مسئله دارد که این ادبیات یا هنر، سخت خوان و دشوار فهم است. یا مخاطب را سرگرم نمی­ کند و مورد پسند او واقع نمی ­شود یا هر چیز دیگری از این دست. مشکل را باید بیش­تر در خودِ جامعه، جهت­گیری­ های فرهنگ عمومی، عوامل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی جستجو کرد. مشکل، بیش­تر باید در درون جامعه و خارج از نفس ادبیات و هنر جستجو شود؛ نه در درون هنر.

پسندیده نیست تا با مَنشی فاسد و شبه بورژوازیِ منفعت لحظه­ ای طلب، مخاطب را چنین خطاب کنیم: «عموم مردم عزیز! مصرف کنندگان محترم! از فکر کردن، از فرهنگ، از تلاش برای فهم و کمالِ بیش­تر خسته شده ­اید؟ ایرادی ندارد. ما برای شما آن­ چه را می­ سازیم که می­ خواهید. ما شما را تایید می­ کنیم. نه به فکر کردن وا می­ داریم و نه از شما هیچ­ گونه تلاش و حرکتی می­ خواهیم و نه کارمان ربطی به مسئلۀ غامض و تجملاتیِ فرهنگ دارد. کالایی ارزان قیمت و زود هضم برای­تان مهیا می­ کنیم. اگرچه خودمان هم می­ دانیم که چندان مرغوب نیست، اما به سادگی می­ توانید مصرفش کنید و به سرعت هضم. مهم این است که شما راضی باشید…»

متاسفانه بسیاری از نویسندگان ما، خواسته و ناخواسته، با هر هدف و نیتی، کم و بیش، رویکردهایی این­ چنینی را در پیش گرفته­ اند.

و بگذار تا چنین کنند. اما خود را ملزم به تبعیت از جمع و از ایشان نمی­ دانیم.

ادبیات خلاقانه، نه در حسرت گذشتۀ شکوهمند ادبی می­ سوزد، و نه فریب اقتضائات هر دم دگرگون شوندۀ متناسب با زمان حال را می­ خورد. ادبیات خلاقانه، به چیزی دیگر می ­اندیشد. ذات هنر و ادبیات -به عنوان مفهومی در ذیل هنر- و مسئلۀ زیبایی و کمال و رشد فرهنگی جامعه. ادبیات خلاقانه، رو به آینده دارد.

ادبیات خلاقانه نمی­ خواهد توده­ ها را به حرکت در­آورد و جوامع را اصلاح، ارشاد و احیاناً زیر و زبر کند (اگرچه از نتایج بلند مدت خلاقیت، بی شک این­ ها هم خواهند بود)؛ بلکه می­ خواهد در ابتدا، هنر، ادبیات و فرهنگ را به حرکت در­آورد و از رکود و ایستایی که خطری است در همۀ شرایط و زمان­ ها، نجات­ شان دهد. هنر خلاق در پی خلق معانی و زیبایی ­هایی نوین است و نه تکرار کنندۀ زیبایی­ ها و مفاهیم قالب بندی شدۀ مرسوم. ادبیات خلاق، نه بندۀ مفاهیم و ساختارها، که سازندۀ مفاهیم و بر هم زنندۀ ساختارها است.

حال آن­ که در پی و پس از این اهداف، می تواند بسیاری اهداف دیگر را نیز دنبال کند.

مجلۀ “داستان خلاقانۀ سال” و جشنوارۀ “حیرت” هر دو بر آنند تا بشناسند و بشناسانند اندک هنرمندان پرشور و خلاقی را که چنین آمالی در سر دارند.

[1] – شمارۀ دوم این مجله، طی سلسله مقالاتی، به صورت مفصل و از دیدگاه ­های مختلف، به بررسی چیستی و چگونگی خلاقیت در ادبیات داستانی خواهد پرداخت.